سفارش تبلیغ
صبا ویژن



قشنگ بخند - راهیان نور






درباره نویسنده
قشنگ بخند - راهیان نور
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
اسفند 1387


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
قشنگ بخند - راهیان نور

آمار بازدید
بازدید کل :7568
بازدید امروز : 11
 RSS 

   

می دویدیم و تکبیر گویان افراد دشمن را درو می کردیم . یکی صدایم کرد که ترابی، آهای ترابی ،مرا هم ببر!
برگشتم و دیدم که یکی از بچه ها گلوله دوشکا خورده تو پاشنه پایش و آنجا را متلاشی کرده ، پرسیدم چی شده ؟ گفتن کی بینی که مجروح شده ام . مرا هم ببر . خندیدم و گفتم: حقیقتش نمی توانم ، من به جایت بودم این لحظه های آخر از خدا طلب بخشش می کردم و از گناهان گذشته توبه می کردم .آدم خوبی بودی ، خدا رحمتت کنه.



نویسنده » بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر » ساعت 5:45 عصر روز یکشنبه 87 اسفند 11